نوروز 92تا نوروز 93
نوروز92 ما از بابا جدا بودیم و پیش بابایی سال رو تحویل نکردیم بابا جان عسلویه بود موقع سال تحویل و ما نجف اباد پیش باباجون مامان جونی و دایی علی و زندایی و سنا جون راستی از سنا نگفتم :سنا هم دختر داییت که 5ماه از تو کوچکتره .تو خیلی خیلی اونو دوست داری البته اگه حسادتای کوچولوت رو کنار بزاریما. . . . بیچاره اون شده کتک خور تو .گاها خیلی میزنیش و گاها هم بدون اون چیزی نمیخوری.عزیز دل مامان و بابا تمام وسایل اونو برمیداری میگی مال انازه اونم میگه باشه خلاصه اینکه ما خونه تبریز رو دادیم کرایه و اسباب کشی کردیم پارسیان .قبلا وسایل نبرده بودیم ولی تیر ماه بردیم .30خرداد بود که رفتم ازمایش و خبری شنیدم نمیدم بگم خوشحال ...
نویسنده :
مادر ایلیا و ایناز
15:55